ظهور مقارن سینما و معماری مدرن در اواخر قرن نوزدهم باعث تغییرات مهمی در تفکر و سبک زندگی انسان شد. امروز، در عصر اطلاعات، زندگی روزمره با تصاویر متحرک و فضاهای مجازی درهم آمیخته است. این تصاویر، فضا و زمان را تصرف کرده و بر فضاهای ذهنی و فیزیکی انسان ها تأثیر میگذارند. در این میان، فیلسوف فرانسوی ژیل دلوز، جهان بینی متفاوتی بر اساس هستی شناسی تصویر ارائه میکند که در آن همهی اجزاء و اتفاقات جهان، مجموعهای از تصاویراند که بر یکدیگر اثر میگذارند و واکنش نشان میدهند. هنگامی که هستی به مثابه تصویر تعریف می گردد، تصاویر در ترکیب با حرکت و زمان، احساسات، کنشها و مفاهیم پیچیده انسانی را به وجود میآورند. بنابراین، در عصری که بیش از پیش به تصاویر وابسته است، جایگاه هنر، بخصوص سینما و معماری، از اهمیت بیشتری برخوردار می گردد. این پژوهش از نوع کیفی-تحلیلی و با رویکرد فلسفی-نظری است و از نظریات دلوز و رابطه دو سویه سینما و معماری استفاده می کند تا اهمیت بازخوانی مفاهیم تصویر، حرکت و زمان را جهت حضور موثر و مولد در عصر اطلاعات بیان نماید. امید است بتوان با اینچنین رویکردهای فکری و مفاهیم نوین به خلق آثار و فضاهای موثرتری در رابطه با نیازهای انسان در عصر اطلاعات دست یافت.
پربازدیدترین ها
مقالات برچسب 'تصویر'
ساختار معنایی در یک فیلم، ساختمانی بههم پیوسته از عناصر دیداری و شنیداری است که از آنها برای پیشبرد روایت، انتقال معنا و مفهوم و احساس استفاده میشود. لازمه این امر آشنایی کارگردان با مبانی هنرهای تجسمی است تا با آگاهی از فنون آرایش قاب تصویر بهعنوان پایهایترین عنصر ارتباطی در سینما، ضمن جلوگیری از دلزدگی مخاطب، در رسیدن به اهداف متعالی رسانه که جزو لاینفک آن نیز هستند، موفق باشد. در این پژوهش با استفاده از روش تحلیلی _ توصیفی به تجزیه و تحلیل عناصر میزانسن روایتها در آثار داریوش مهرجویی بهعنوان کارگردانی مؤلف پرداخته شده است. بررسی ترکیببندی نماهایی از دو اثر قهرمان محور «هامون» و «پری» که بیشترین نقش را در تعریف شخصیتها دارند، نشان میدهد که مهرجویی از اصول هندسی، نور، رنگ و مفاهیم هنری چون تقارن، تعادل و زوایای طلایی دید بهگونهای توصیفی برای بیان معانی استفاده میکند. او از این رویکرد در طراحی خلاقانه صحنهها، متناسب با درونمایه فیلمهایش برای ایجاد ادراک چند حسی در مخاطب بهره گرفته، با کاربرد هدفمند عناصر بصری در قاب تصاویر، مخاطب را با درونیات شخصیتهای فیلمهایش آشنا میکند.
انیمیشن رسانه و هنری ترکیبی است که از عناصر بیانی سایر هنرها استفاده میکند. این ویژگی، علاوهبر امکان خلق جهانی فانتزی، جذابیتهای ویژهای دارد که میتواند تمامی گروههای سنی را مخاطب قرار دهد. به همین دلیل، ضرورت انتشار متون علمی و آموزشی و انطباق آنها با آخرین یافتهها، باتوجهبه پیشرفت روزافزون شیوههای تولید، اهمیت این کنکاش را مضاعف میکند. بررسی عناصر جذابیت در سینمای انیمیشن ضروری، مفید، و ارزشمند است. این اثر در بین معدود آثار موجود، با وجود اشکالاتی، از منابع کمکآموزشی فارسی برای دانشجویان و علاقهمندان انیمیشن بهشمار میآید. اگرچه با مطالعة پیکربندی مباحث و محتوای کتاب میتوان به مواردی اشاره کرد که اصلاح آن در پیشبرد اهداف و تقویت مطالب مؤثر است. مواردی نظیر فقدان وحدت سبک در ساختار مطالب، وضوحنداشتن ارائة مطالب برای مخاطب خاص یا عام، توجه ناکافی به تأثیر دستاوردهای معاصر، نیاز به تصاویر مناسب برای تکمیل و تبیین مباحث، و نبود ارتباط مناسب بین برخی تصاویر ارائهشده با متن آن را در ابعاد گوناگون نقدپذیر کرده است. این ﻣﻘﺎﻟﻪ، پس از ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻧﻜﺎت شکلی، درونﻣﺎﻳﻪﻫﺎ و ﻣﺤﺘﻮای کتاب را تحلیل و بررسی میکند.
هدف این پژوهش شناخت روشهای اقناع مخاطب در سریالهای تلویزیونی است. موردمطالعه آن سریال خارجی چرنوبیل است.
در این تحقیق با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی سیستماتیک انسِلم اشترا وس، سریال چرنوبیل مورد تجزیهوتحلیل قرارگرفته است.
یافتههای تحقیق نشان داد:با توجه به اینکه فیلم و سریال اثر هنری نیز محسوب میشود، جذابیت تصویری، فضاسازی قوی، نورپردازی، رنگ محیط، لباسهای نظامیان که در بهترین شکل ممکن طراحیشده، صحنههای انفجار، موقعیتهای مکانی و جزییات دقیق نیروگاه چرنوبیل و جذابیتهای نوستالژیکی مندرج در اثر، از دیگر عوامل اقناع و جذب تماشاگر در این سریال است.
از دیگر ;کدهای مهم، بهت و وحشت است که کارگردان با استفاده از این تکنیک در صحنههای پیاپی با ساخت لحظات پر هرجومرج، مخاطب را بهتزده کرده و با بهره از جاذبه احساس کنجکاویاش را برمیانگیزد.
نگاه منفی به مقامات شوروی، ایثار و فداکاری همرزمان، عمق فاجعه، شجاعت، ابهام و راز آلودگی، بیتجربگی، ایثار و فداکاری، انکار واقعیت و وجود شخصیتهای بارز منفی در طول فیلم از مقولات برجستهای است که باعث اقناع مخاطب شده است.
درنهایت از بین مقولههای محوری به 2 دسته مقوله در کدگذاری انتخابی دستیافتیم که عبارتاند از: ۱- جاذبه متن: شامل جملات طلایی، القای مستقیم،استعاره و تکرار،2-تصویر شامل جاذبه ترس و جاذبه احساس
محتوای ارائهشده در فیلم با تکیهبر تکنیک القای مستقیم از طریق جملات تأثیرگذار مهمترین عامل در این حوزه است. تأثیر خاص پیامها بر مخاطبان کاملاً مشهود است. سریال بانفوذ در درون گیرنده پیام توانسته به هدف اصلی منبع که پروپاگاندای هالیوود است دست یابد.