ازآنجاییکه فیلم یک بازنمایی است که دلالتهای گوناگون را هم تولید و هم بازتولید میکند، ناگزیر با مسائل گوناگونی چون سیاست، اقتصاد، فرهنگ و... ارتباط تنگاتنگی دارد. این پژوهش در نظر دارد که ابتدا مفهوم بازنمایی را در حوزه قدرت، فرهنگ و زبان شرح دهد و بعد با استفاده از نظریات استوارت هال و استراتژیهای کاربردی او به بررسی چگونگی بازنمایی مردم افغانستان در سینمای بعد از انقلاب اسلامی ایران بپردازد. با کمک الگوهای مختص به استوارت هال و روش تحلیل سازه کیت سلبی و ران کادوری سعی میشود تا شخصیتهای افغان که در هر فیلم بهعنوان نقش اصلی ظاهرشدهاند، مورد بررسی قرار گیرند و از طریق استراتژیهای بازنمایی کلیشه سازی، طبیعی سازی و برجستهسازی، فیلمها تحلیل و واکاوی میشوند. بر اساس سؤال اصلی پژوهش؛ در خصوص چگونگی بازنمایی مردم افغانستان در سینمای ایران، نتایج تحقیق نشان میدهد که افغانها در سیر تاریخی فیلمهای بررسیشده پس از انقلاب اسلامی ایران ابتدا فردی مهاجر، خانواده گرا، محافظهکار، مطیع، ساده و سختکوش هستند که توان مالی، جایگاه فرهنگی و طبقه اجتماعی پایینی دارند. با گذشت سال ها و طی دهههای پس از انقلاب، آنها رفتهرفته در ایران رشد پیداکرده و میتوانند شرایط مالی خود را ارتقا دهند، با مردم ایران تشکیل خانواده دهند، در دانشگاه درس بخوانند، حتی از ایران نیز مهاجرت کنند.
پربازدیدترین ها
مقالات برچسب 'طبیعی_سازی'