سینمای دینی پس از انقلاب اسلامی در ایران، علیرغم ادعای نظام فرهنگی کشوردر حمایت ازاینگونه سینمایی، همواره با چالشهای جدی روبرو بوده است. فیلم سینمایی رستاخیز، یکی از چندین فیلم دینی در ایران است که با وجود اخذ مجوزهای لازم برای اکران عمومی از مقامات سینمایی کشور، براثر اختلافات و حواشی به وجود آمده پیرامون آن توقیف شد و همچنان (تا زمان انتشار این مقاله)، سرنوشت نامعلومی دارد. مسئله محوری در این تحقیق، مواجه با یک پدیده متناقض نما در ژانر دینی سینمای پس از انقلاب است. از یک طرف، سینماگران به تولید فیلم های دینی تشویق می شوند و از طرف دیگر، وجود ناهماهنگی ها و موانع مدیریتی و ساختاری موجب هدر رفت وقت، انرژی، بودجه سازندگان فیلم های دینی و منابع کشور می شود. این تحقیق در نظر دارد، با استفاده از نظریه کنش ارتباطی هابرماس و روش تحلیل محتوای کیفی، چالشهای پیش روی فیلمهای دینی را بامطالعه موردی فیلم رستاخیز مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهد. برای این منظور، سه گروه مؤثر و دخیل در سرنوشت این فیلم، یعنی؛ فقها، مسئولین فرهنگی/هنری و سازندگان فیلم شناسایی و دستهبندیشدهاند. در فرایند تحلیل، اظهارات هر گروه کدگذاری، مقولهبندی و پسازآن مضامین حاصل از مقولهها مورد شناسایی قرارگرفته و در پایان، یافتههای تحقیق براساس نظریه کنش ارتباطی هابرماس، جمعآوری و جمعبندی شدهاند. یافتههای پژوهش حاکی از فقدان ارتباط و گفتگوی مؤثر میان گروههای دخیل در سرنوشت فیلم رستاخیز بوده، و نیز نشان میدهند که اظهارات این کنشگران از کنش راهبردی پیروی میکنند. درنتیجه، به علت فقدان عقلانیت ارتباطی در اظهارات و تعاملات میان سه گروه کنشگر، تفاهمی بر سر نمایش فیلم رستاخیز به وجود نیامده است.
پربازدیدترین ها
مقالات برچسب 'نظریه_کنش_ارتباطی'