نزد فیلسوفان یونان باستان، آنچه امروزه بدان هنرهای زیبا یا هنرهای نمایشی میگوییم دارای فرایندی تقلیدی یا محاکاتی است؛ کنش تقلید و داوری دربارة آثار هنری تابع قوانین و معیارهایی بوده است. سینما را نیز میتوان در زمرة هنرهای تقلیدی بهشمار آورد. در این جستار به بررسی دیدگاه های دو فیلسوف دنیای قدیم، یعنی افلاطون و ارسطو، میپردازیم. بنابراین، نخست امکان اخذ نظریه یا فلسفه ای در خصوص سینما را در اندیشة ایشان بررسی میکنیم. سپس، به بررسی سینمای مطلوب از نظر ایشان در صورت امکان میپردازیم. افلاطون در دفتر دهم جمهوری از معیارهایی برای پذیرش یا نپذیرفتنِ هنرهای محاکاتی در زیباشهر خود سخن میراند. مرجع اصلی برای درک آرای ارسطو در خصوص هنرهای تقلیدی رسالة بوطیقا است. روش بررسی در مطالعة حاضر تحلیلی- توصیفی است. از جمله نتایج این پژوهش عبارتاند از: بررسی و نقد نظر افلاطون دربارة هنر، به ویژه در نسبت آن با ساختار سینما. اساساً به واسطة ناآشنایی با مبانی اندیشة وی انجام پذیرفته است. همچنین امکان اخذ ملاک هایی برای ارزشگذاریِ آثار سینمایی در اندیشة افلاطون و ارسطو وجود دارد و میتوان ویژگی های سینمای مطلوب از نظر ایشان را نیز ترسیم کرد. در این مطالعه تا حدی به این مهم پرداخته ایم.
پربازدیدترین ها
مقالات 'زهرا میرجابری'