در مطالعات فیلم سالهای اخیر، ارتباط میان سینما و کلانشهر مدرن مورد توجه نظریهپردازان قرار گرفته است. در این رویکرد، همچنین بر شباهتهای میان تجربه نظارهگری سینمایی و تجربه شهری تاکید میشود. غالبا از برلین دوره وایمار به مثابه یکی از درخشان ترین تبلورهای مدرنیته شهری یاد میشود. در این دوره، در سینمای آلمان ژانر جدیدی به نام «فیلم شهری» ظهور پیدا میکند. یکی از زیرشاخههای فیلم شهری، ژانر «فیلم خیابانی» بود که از آن با اصطلاح «ملودرام شهری» وایمار نیز یاد میشود. در آثار این ژانر، غالبا سکون، آرامش، و امنیت خانه در تضاد با حرکت، آشوب و هذیان شهر قرار می-گیرد. از فیلم خیابان (1923) ساخته کارل گرونه، غالبا به عنوان الگوی تمام عیار ژانر فیلم خیابانی وایمار یاد میشود. پژوهش حاضر که با روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای صورت گرفته است، در ابتدا میکوشد به تبیین مشخصههای کلانشهر برلین مدرن به مثابه بستر پیدایش ژانر فیلم خیابانی بپردازد. سپس با تمرکز بر فیلم خیابان، نحوه بازنمود تجربه حضور شخصیت اصلی فیلم در میان فضاهای شهر مدرن به مثابه یک پرسهزن، و نظارهگری وی به منظرهای شهری مورد مطالعه قرار میگیرد. این پژوهش که از مشخصه میان رشتهای برخوردار است و در تقاطع مطالعات سینمایی و مطالعات شهری قرار میگیرد، این نکته را آشکار میسازد که الگوهای به نمایش در آمده در فیلم از تجربه پرسهزنی مرد در میان فضاهای شهری و نظارهگری پراکندهاندیش وی به مناظر و جذابیتهای شهر مدرن با الگوهای نظارهگری سینمایی قابل تطبیق است.
مطالعات ادبی به مثابة رویکردی بینارشتهای و پیوند ادبیّات با سایر زمینههای تحقیقی به ویژه هنرها، امکان وسیعی را برای پژوهشگران فراهم میکند تا به درک بهتر و از قابلیّتهای متون ادبی و هنرها دست یابند. تحقیق حاضر نخست به تبیین ضرورت رهیافت مطالعات بینارشتهای در ادبیات و اهمّیّت استفاده از یافتههای حوزههای مختلف دانش و معرفت و کاربرد مفاهیم و روششناسی آنها در رسیدن به نتایج جامع و موجّهی در تحلیل متون ادبی میپردازد. سپس با مداقه در نقد روانشناسی و مفهوم «کهنالگو» یونگ و نیز با در نظر گرفتن توان میانرشتهای حوزة هنر و روانشناسی، فیلم کوتاه «پدر و دختر» ساختۀ «مایکل دودوک د ویت» را از منظر قابلیّتهای کهنالگویی مورد بررسی و تأمّل قرار میدهد. تمرکز اصلی این پژوهش، بررسی کهنالگوهای موجود در فیلم مذکور، در رابطه با تفکّر سازندۀ آن به منظور بازنمایی مقولات کهنالگویی در خلال صحنههای فیلم و شریک کردن بیننده در این تجربه است. فیلم کوتاه «پدر و دختر»، روایت زندگی یک دختر از خردسالی تا کهنسالی را با رویکردی روانشناسانه به نمایش میگذارد و بسیاری از مقولات کهنالگویی را در خلال صحنههای خود به تصویر کشیده است که نشاندهندۀ آشنایی عمیق سازندگان آن با مفاهیم روانکاوانة یونگ و آبشخورهای اسطورهای است.
بیان مسئله: میان معماری و سینما پیوند تاریخی و اجتماعی موثقی وجود دارد. سینما بهعنوان هنر هفتم، برآیند سایر هنرها از جمله ادبیات، تئاتر، نقاشی و معماری است. در این میان، معماری پررنگتر از سایر فرمهای هنری در سینما نقش ایفا میکند. سینما این امکان را به بشر داد تا پدیدهها و واقعیتها را از زاویه دید و منظری تازه تجربه کنند. احتمال آنکه فیلم بتواند «تجربة مستقیم از فضای زیسته» را گشوده و افشا کند، مولفهای است که از منظر معماری، ارزش بررسیکردن را دارد. رسانه سینما، بهویژه فیلمهای خودزیستنامه، از جهت بازنمایی فضای زیسته و خاطرة تجربة آن فضا از نگاه کارگردان در درک مکانیسم حافظة فضایی، در ذهن مخاطبان و معماران حائز اهمیت میباشند. فیلمهای آندری تارکوفسکی، از زندگینامة خود کارگردان نشئت گرفتهاند و شعر وجودی زیستن وی را بیان میکنند؛ فیلم نوستالژیا، بهعنوان نمونة موردی در نظر گرفته شده است. پرسش پژوهش، مطرح میکند که چگونه معنا و حافظة فضایی از طریق رسانة فیلم خودزیستنامة نوستالژیای آندری تارکوفسکی (فیلم بهعنوان بازنمایی بصری مکان زیستشده) انتقال داده میشود؟
هدف پژوهش: در این پژوهش، هدف بررسی معنا و حافظة فضایی فضاهای زیسته در فیلم خودزیستنامه نوستالژیا، از منظر پدیدارشناسی میباشد.
روش پژوهش: روش تحقیق از نوع کیفی و روش توصیفی-تحلیلی و پدیدارشناسی است. که از منظر پدیدارشناسی، نه از گزیده مصاحبهها بلکه از تصاویر متحرک فیلمهای سینمایی نشئت گرفته است. مطالعه کنونی فیلم از نوع «پدیدارشناسی توصیفی بصری» از تجربة فضا است.
نتیجهگیری: بررسیها نشان میدهند با خوانش پدیدارشناسانة معماری از طریق رسانة سینما، در فیلم خودزیستنامة نوستالژیا اثر آندری تارکوفسکی، زمانیکه فیلمساز به درک عمیقی از فضا و معماری رسیده و فضای فیلم حاصل تجربیات زیستة وی باشد، این معانی توسط مخاطب درک، رمزگشایی و تجربه میشوند. فیلم نوستالژیا، دربارة حس دلتنگی و اشتیاق برای خانة دوران کودکی است، خانه بهعنوان اولین مکان تجربهشده در کودکی، همواره در حافظة فضایی فرد ماندگار خواهد بود و نگرش بعدی به فضاها تا حدی بستگی به این نگرش اولیه دارد. با نگاهی به فیلم نوستالژیا، درخشش شاعرانة ناب تصاویر معماری تارکوفسکی، درمانی برای زبان الکن معماری دوران معاصر است که فارغ از گسترة وسیع احساسات بشری است.
رمان و هنرهای نمایشی را میتوان دو نظام قیاسپذیر در نظر گرفت که غالباً در ویژگیهای روایتشناسانه دارای وجوه مشترکی هستند. هدف از این مطالعه بازشناسی چگونگی بهرهگیری فیلمهای سینمایی از شیوهها و تکنیکهای روایی در انتقال معنا به مخاطب، با استناد به مفاهیم و نظریههای ادبی پستمدرن است؛ و در پی پاسخ به این سؤال است که فیلمهای سینمایی از چه تکنیکهای بیانی ادبی پستمدرنیستی در انتقال معنا استفاده میکنند؟ این پژوهش از نوع توسعهای است و به شیوه توصیفی-تحلیلی و با رویکرد تطبیقی به مقایسه دو نظام متفاوت ادبیات و سینما انجام شده است. شیوه گردآوری اطلاعات کتابخانهای و مشاهده فیلم سینمایی مورد مطالعه (فیلم تلقین، کریستوفر نولان، 2010) است. دادههای مورد نیاز برای تجزیه و تحلیل بهطور هدفمند از بین کردار و گفتار شخصیتهای فیلم انتخاب شده است و این اطلاعات با تکنیکهای مورد استفاده در رمانهای پسامدرن مطابقت داده و به شیوه کیفی تجزیه و تحلیل و تفسیر شده است. این مطالعه نشان میدهد که فیلم تلقین حداقل دارای یازده تکنیک یا ویژگی روایی از رمانهای پسامدرن است که در انتقال معنا به مخاطب از آنها بهره گرفته است: بینامتنیت، بینظمی زمانی در روایتها، جهان وانموده، دور باطل، تناقض، بریکولاژ، خرده فرهنگها و التقاط فرهنگی، اختلال زبانی، فروپاشی فرا روایتها، آشکارسازی تصنّع و فروپاشی ارزشها.
ژان لویی بودری در بحث از تکنولوژی سینما و قیاس آن با غار افلاطون، با تکیه بر نظریات روانکاوانه، نظریه آپاراتوس را مطرح میکند و معتقد است آپارتوس سینما با ایجاد حالتی خواب آلود، تماشاگر را در فضایی به مانند مرحله ی آیین های لکان قرار میدهد تا بیننده مجدداً هویت خود را باز یابد. اما مخالفان این نظریه معتقدند، آنچه که بودری مد نظر دارد نیازمند نگاه و مکاشف های از بیرون غار یا سینما است، چرا که تا انسانها یا تماشاگران فیلم در مکانی محصور شده اند، چگونه میتوانند بنیان های فنی آنچه که بر آنها روا میرود را دریابند؟ وینسنس هدیگر از دیگر منتقدان، رویکردی ذیل عنوان فلسفه ی تکنولوژی را مناسب جهت بررسی «درک سینما به عنوان تکنولوژی» میداند. محلی که تکنولوژی «میل به مجسم نمودن انسان» دارد. اما تحلیل او نه خود تکنولوژی سینما، بلکه فیلمهایی با روایاتی از تکنولوژی را مد نظر قرار میدهد. بنابراین پژوهش حاضر با استفاده از منابع کتابخانه ای به روشی توصیفی-تحلیلی، سعی دارد صرفاً تکنولوژی سینما را در نوع به کارگرفتن دوربین فیلمبرداری در فیلم فرزندان بشر بررسی کند، تا نشان دهد چگونه ابزار میتواند هویتی مستقل و انسانگونه فارغ از محتوای فیلم و آپاراتوس داشته باشد تا تماشاگر را درگیر بنیان های فنی و تکنولوژی سینما کند.
این پژوهش باهدف مطالعه «تحلیل نشانهشناختی ارزشهای فرهنگی- اجتماعی کارتونهای خارجی پخش شده از شبکه 5 سیما، انجام گرفته است. از میان 117 فیلم پخش شده از شبکه 5 سیما (به عنوان جامعه آماری) با نظرخواهی از 5 کارشناس حوزه سینما و تلویزیون در خصوص مهمترین انیمیشن سال (درمحدوده 10ساله 84-1393)، تعداد 10 فیلم (هرسال یک فیلم) به عنوان نمونه موردی، برای انجام تحقیق انتخاب گردید. طی تجزیه و تحلیل کارتونهایی که از سه قاره آمریکا، اروپا و آسیا به عنوان نمونههای آماری انتخاب شدند، معین گردید، از مجموع 212 فراوانی شناسایی شده در نمونههای آماری کارتونهای آمریکایی، «ارزش خیرخواهی» با 42 فراوانی برابر با 20% با سهم زمانی 946 ثانیه برابر با 23%، ارزش جهانگرایی با 39 فراوانی برابر با 18% با سهم زمانی 742 ثانیه 18%، ارزش امنیت با 32 فراوانی برابر با 15% با سهم زمانی 588 ثانیه 14%، سه ارزش برجسته شدهایی هستند که از شبکه 5 سیما طی سالهای 84-1393پخش شدهاند. این در حالی است که از مجموع 53 فراوانی شناسایی شده در نمونههای آماری کارتونهای اروپایی، ارزش «خیرخواهی» و ارزش «سنت» هر کدام با 15 فراوانی برابر با 28% با سهم زمانی 234 ثانیه برابر با 27% و 169 ثانیه برابر با 19%، ارزش جهانگرایی با 7 فراوانی برابر با 13% با سهم زمانی 153 ثانیه برابر با 18% از برجستهترین ارزشهای فرهنگی - اجتماعی هستند.
در نتیجه، در بررسی و مطالعه ارزشهای فرهنگی اجتماعی، کارتونهای خارجی که از شبکه 5 سیما طی سالهای 84-1393 از برنامه«تماشاخانه» پخش شد، از مجموع کل 293 سطح و درصد فراوانی، ارزشهای فرهنگی، اجتماعی در کارتونهای خارجی، ارزش «خیرخواهی» با 63 مورد برابر با 21%، ارزش «جهانگرایی» با 52 فراوانی برابر با 18%، ارزش «امنیت» با 41 فراوانی برابر با 14%، ارزش «سنت» با30 فراوانی برابر با 11%، ارزش «قدرت» با 24 فراوانی، «سایر ارزشها» و «استقلال» با 23 فراوانی هر کدام برابر با 8%، «پیشرفت» با 23 فراوانی برابر با 5 %، انگیزش با 10 فراوانی برابر با 3 %، لذتطلبی با 7 فراوانی و همنوایی با 5 فراوانی هر کدام برابر با 2% در مرتبههای بعدی ارزشهای فرهنگی - اجتماعی قرار دارندکه به عنوان ارزش فرهنگی- اجتماعی برجسته شده در کارتونهای خارجی، مورد مشاهده قرار گرفتند.