تجربۀ زیسته در زیستجهان، مفهومی است که براساس آن، درکِ جامعهشناختیِ فیلم با رهیافت پدیدارشناسی امکانپذیر میشود. این پژوهش با هدف فهمِ بدنمندی و تجربۀ خود در زیستجهان نمادینِ فیلم با روش پدیدارشناسی توصیفی و تحلیل مضمون انجام شده است. شش فیلم سینمایی ایرانی از دهۀ 60 تا 90 ازطریق نمونهگیری موارد حاد انتخاب شدند که در آنها بدنمندی و تجربۀ خودِ سوژهها بهمنزلۀ ایدۀ فلسفی و مسئلهمند به تصویر درآمده است که عبارتاند از: شاید وقتی دیگر، هامون، مسافران، کاغذ بیخط، شبهای روشن و رگ خواب. طبق نتایج پژوهش، سوژه خودش را در دوگانۀ خود/دیگری تجربه میکند و بدنمندی واسطهای برای بازیابی خود یا استحاله در دیگری است. در دهۀ 60 این دوگانه شکل فردی دارد، بدن زن ساحتِ مستقلی ندارد و در چارچوب ذهنی دیگریِ ابزورد (مرد) قوام مییابد. بدن زن ابژهای است که زیر نگاه دیگری خاموش و خود بهواسطۀ دیگری بازیابی میشود. در دهۀ 70 دوگانۀ خود/دیگری به ساحتِ جمعی کشیده شده است و سوژهها در دوگانۀ تکنیک/بینالاذهانِ جمعی قوام مییابند. بدن و خود در قاب بینالاذهان جمعی بازیابی میشوند و ماهیتِ تکنیک در جعلِ سوژهها برملا میشود. در دهۀ 80 بدنمندیِ سوژها به ساحت تقابل/گذار برکشیده میشود، کنشِ بدنمندِ زن، از بدنِ ابزورد مرد عبور و او را در جهان متروکش رها میکند. در دهۀ 90 تقابل رنگ میبازد و سوژهها در شکلی از همتنانگی قوام مییابند. پیوند جمعی با جسمانیت فستفودی و حسپذیریِ بدنِ زن در هم میآمیزد و سوژه خودش را در شکلِ دگردیسیشدۀ خانه تجربه میکند.
پربازدیدترین ها
مقالات 'مجله علمی جامعه شناسی کاربردی'
پست مدرنیسم به مثابه یک گفتمان، در جهان فیلم نفوذ کرده است و «سینمای پست مدرن» را خلق نموده است. گفتمان سینمای پست مدرن شامل ابعادی چون وانموده و تزلزل واقعیت، مرکززدایی از سوژه، مرگ مؤلف، پاکشدگی مرزهای زمانی، ترکیب تکنیکها و ژانرها و کثرتگرایی است که در تقابل با سایر گفتمانها قرار میگیرد. هدف مقاله حاضر معرفی این گفتمانِ سینمایی، تفسیر و نشان دادن عناصر آن در یکی از فیلمهای سینمای ایران است. برای نیل به این هدف، گفتمان سینمای پست مدرن بر اساس نظریه گفتمان لاکلا و موف تعریف میشود و سه بعد وانموده، مرکززدایی از سوژه و مرگ مؤلف به عنوان چارچوب مفهومی انتخاب میشوند. چارچوب روشی نیز ملهم از نظریه روایت پست مدرن متشکل از فابیولا، سیوژت، شخصیت و راوی است که در پیوند با چارچوب مفهومی به تحلیل فیلم «صندلی خالی» ساخته سامان استرکی میپردازد. نتایج نشان میدهد که «صندلی خالی» با روایت اپیزودیک، تو در تو و مارپیچ خود جهان وانمودهای را خلق میکند که در آن مرز واقعیت و توهم فرو میریزد و سوژههایِ سرگردانی خلق میکند که ناتوان از تغییر این جهاناند و در نهایت در یک بنبست هستی شناختی از جهان وانموده کنار میروند. راویهای چندگانه و خصلت خود ارجاعی فیلم در نهایت پاسخی به پرسشهایی که مطرح میکند ندارد چرا که مرگ مؤلف خصلت این فیلم است. علاوه بر این، گفتمان سینمای پست مدرن در مقابل گفتمانهای سیاسی و فرهنگیِ هژمونیک ایران، پس رانده شده و در حاشیه قرار دارد.
هدف از انجام این پژوهش، بررسی ارتباط بین میزان تماشای فیلمهای تلویزیونی توسط والدین با خشونت خانگی آنها نسبت به فرزندان در شهر اهواز است . روش پژوهش، پیمایشی و جامعه آماری پژوهش حاضر، شامل کلیه دانشآموزان دختر و پسر مقطع دبیرستان و والدین آنها در شهر اهواز بوده که براساس فرمول کوکران و به شیوه نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای تعداد 384 نفر انتخاب شدهاند . برای سنجش از پرسشنامههای کودک آزاری و ضربه برنستاین (CTQ) ، پرسشنامه محقق ساخته تماشای فیلمهای تلویزیونی و مقیاس عزت نفس روزنبرگ (SES) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل دادهها از شاخصهای آماری درصد، میانگین، انحراف استاندارد، همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندمتغیره استفاده شد. یافتهها بیانگر آن است که بین تماشای فیلمهای اکشن و وحشتناک از سوی والدین با خشونت خانگی آنها نسبت به فرزندان همبستگی مثبت معنیداری وجود دارد؛ اما بین تماشای فیلمهای خانوادگی و رمانتیک و همچنین، فیلمهای سیاسی، تاریخی و مذهبی از سوی والدین با خشونت خانگی آنها نسبت به فرزندان همبستگی معناداری مشاهده نگردید . همچنین، طبق یافتههای این پژوهش بین متغیر عزت نفس والدین با خشونت خانگی آنها نسبت به فرزندان رابطه معناداری وجود دارد . نتایج تحلیل رگرسیونی چند متغیره گام به گام نشان میدهد که متغیر تماشای فیلمهای وحشتناک از سوی والدین ، بیشترین تأثیر را در تبیین خشونت خانگی نسبت به فرزندان داشته است. با توجه به یافتههای موجود، این مسأله نیازمند توجه هرچه بیشتر خانوادهها و مسؤولان برای برنامهریزی و آموزش در سطح خانواده و جامعه است.