میان غرب و غیرغرب همواره یک رابطهی متغیر و در حال بازتعریف برقرار بوده است. برای آنکه گفتمانی غیرغربیشده شکل بگیرد باید حرکت دوگانهای آغاز شود. فیلمسازان، نخست به تشخیص کلام مسلط غربی میپردازند و سپس تصمیم میگیرند از آن پیروی نکنند. آنگاه به دنبال روشهای فیلمسازی غیرغربیای میگردند که میخواهند از آنها استفاده کنند. اکنون در حوزهی عملی و نظری فیلم، صداهای غیرغربی بسیار واضحی به گوش میرسند و تفاوت خود را به رخ جهانیان میکشند.
میتوان نمونههای موفقی از غربیزدایی سینما را در سینمای ایران، پیدا کرد. سینمای عباس کیارستمی با تکیه بر ریشههای کهن فرهنگ ایرانی، توانسته از جریان رایج غربی فاصله بگیرد و از مرزهای ملی فراتر برود. در شیوهی فیلمسازی انحصاری کیارستمی، مؤلفههای «ایرانی» فراوانی قابل مشاهده و بررسی است. اشارههای تاکیدکنندهی او به وطن و بازتاب وطن در آثارش، تایید میکند که او در پی ایجاد یک شیوهی محلی، بومی و ملی فیلمسازی بوده است؛ شیوهای آگاهانه و از سر تامل.
این پژوهش سعی دارد با روش مونتاژ، سیر فیلمسازی عباسکیارستمی را مرور و شاخصههایی که به فیلمهای او هویت ملی میدهند را پیدا کند. همچنین سعی دارد که به پرسشهایی از این دست پاسخ دهد: از منظر غربیزدایی، مؤلفههای تکنیکی، ساختاری، محتوایی آثار عباس کیارستمی چیستند؟ نتایج این پژوهش نشان میدهد عباسکیارستمی از تکنیکهای تعزیه همچون استفاده از نابازیگران، ارتباط با مخاطب فعال، بداههسازی و حضور کارگردان بر روی صحنهی نمایش بهره برده است.
پربازدیدترین ها
مقالات برچسب 'مطالعات_فیلم'
سینما همچون دیگر متون نوشتاری و دیداری، بازتابدهندة ارزشهای فرهنگی و اجتماعی است و از اینرو میتواند در تحلیلهای بینرشتهای زبانی و فرهنگی مورد توجه قرار گیرد. تحلیل گفتمان اینگونه متون، یکی از روشهایی است که میتواند ارتباط متن با جامعه را از منظر جزییات به کاررفته در متن بررسی کند و یافتههای ارزشمندی را فراروی پژوهشگران قرار دهد. از میان همة روشهای تحلیل گفتمان، روش لاکلاو و موفه، روشی کارآمد در بررسیهای متونی است که در آنها ارجاعات مربوط به اجتماع اهمیت دارد. این روش از یکسو ریشه در مارکسیسم دارد و از سویی از منظر پساساختارگرایی به پدیدهها نظر میکند. هدف این پژوهش، ارائة الگویی برای گفتمانهای مربوط به گذشته در متون روایی است؛ زیرا به نظر میرسد امروزه، گذشته در متون روایی دیداری به مسئله تبدیل شده است و از این منظر، بررسی درونمایة گذشته در متون معاصر اهمیت بسیاری دارد. این پژوهش قصد دارد با روش تحلیل گفتمان لاکلاو و موفه و از طریق بررسی نشانههای متن، به تحلیل بینرشتهای گذشتهگرایی در دو فیلم پلة آخر و گذشته بپردازد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان میدهد، گذشته در این متون به صورت گفتمانهای متفاوتی، ازجمله حذف، جبران، بازگشت و تثبیت بازنمایی شده است. هر یک از این گفتمانها نمایندة خاص مواجهة با گذشته از سوی طبقات مختلف در جامعۀ امروز ایرانی است.