سینما و معماری هنرهایی هستند که در هر دو عنصر فضا مورد اهمیت قرار میگیرد و زمانمندی خود را از طریق فضا به نمایش میگذارند. فضا میتواند خود به عنوان کاراکتر اصلی در رسانه سینما نقش آفرینی کند. هدف از این پژوهش، بررسی معنای پدیدارشناسانه خانه از طریق رسانه سینما میباشد. خانههای فراموشنشدنی در بازنمایی سینمایی، ساختمانهای خیالی هستند که میتوانند از طریق تجربهی همحسی به صورت سکونتپذیر به بیننده منتقل شوند. روش تحقیق این پژوهش، از نوع کیفی و روش«توصیفی-تحلیلی-پدیدارشناسی» است. آنچه محور اصلی مقاله را شامل میشود، مفهوم و نحوه سکنیگزیدن در خانه به عنوان اولین تجربه فضایی فرد میباشد. ضمن تحلیل معنا و مفهوم خانه در معماری سینمایی فیلم شطرنج باد، ساختهی محمد رضا اصلانی بر پایه نظریات کریستین نوربرگ شولتز و یوهانی پالاسما به بررسی معنای دراماتیک عناصر فیزیکی و غیر فیزیکی فضا پرداخته میشود. فیلم شطرنج باد بر اساس مکان به نگارش درآمده است. مکان در شطرنج باد، کاراکتر منحصر به فردی است و تعیین کننده نحوه کنش و حالات شخصیتها میباشد. قلمرو کاراکترها در خانه جایگاه آنان و تمایلاتشان را نمایان میسازد. خانه توسط ساکنینش، معنای واقعی وجودی خود را از دست داده و تبدیل به کالای گرانبهایی برای رسیدن به قدرت گردیده است.
پربازدیدترین ها
مقالات برچسب 'پدیدارشناسی'
تجربۀ زیسته در زیستجهان، مفهومی است که براساس آن، درکِ جامعهشناختیِ فیلم با رهیافت پدیدارشناسی امکانپذیر میشود. این پژوهش با هدف فهمِ بدنمندی و تجربۀ خود در زیستجهان نمادینِ فیلم با روش پدیدارشناسی توصیفی و تحلیل مضمون انجام شده است. شش فیلم سینمایی ایرانی از دهۀ 60 تا 90 ازطریق نمونهگیری موارد حاد انتخاب شدند که در آنها بدنمندی و تجربۀ خودِ سوژهها بهمنزلۀ ایدۀ فلسفی و مسئلهمند به تصویر درآمده است که عبارتاند از: شاید وقتی دیگر، هامون، مسافران، کاغذ بیخط، شبهای روشن و رگ خواب. طبق نتایج پژوهش، سوژه خودش را در دوگانۀ خود/دیگری تجربه میکند و بدنمندی واسطهای برای بازیابی خود یا استحاله در دیگری است. در دهۀ 60 این دوگانه شکل فردی دارد، بدن زن ساحتِ مستقلی ندارد و در چارچوب ذهنی دیگریِ ابزورد (مرد) قوام مییابد. بدن زن ابژهای است که زیر نگاه دیگری خاموش و خود بهواسطۀ دیگری بازیابی میشود. در دهۀ 70 دوگانۀ خود/دیگری به ساحتِ جمعی کشیده شده است و سوژهها در دوگانۀ تکنیک/بینالاذهانِ جمعی قوام مییابند. بدن و خود در قاب بینالاذهان جمعی بازیابی میشوند و ماهیتِ تکنیک در جعلِ سوژهها برملا میشود. در دهۀ 80 بدنمندیِ سوژها به ساحت تقابل/گذار برکشیده میشود، کنشِ بدنمندِ زن، از بدنِ ابزورد مرد عبور و او را در جهان متروکش رها میکند. در دهۀ 90 تقابل رنگ میبازد و سوژهها در شکلی از همتنانگی قوام مییابند. پیوند جمعی با جسمانیت فستفودی و حسپذیریِ بدنِ زن در هم میآمیزد و سوژه خودش را در شکلِ دگردیسیشدۀ خانه تجربه میکند.
بیان مسئله: میان معماری و سینما پیوند تاریخی و اجتماعی موثقی وجود دارد. سینما بهعنوان هنر هفتم، برآیند سایر هنرها از جمله ادبیات، تئاتر، نقاشی و معماری است. در این میان، معماری پررنگتر از سایر فرمهای هنری در سینما نقش ایفا میکند. سینما این امکان را به بشر داد تا پدیدهها و واقعیتها را از زاویه دید و منظری تازه تجربه کنند. احتمال آنکه فیلم بتواند «تجربة مستقیم از فضای زیسته» را گشوده و افشا کند، مولفهای است که از منظر معماری، ارزش بررسیکردن را دارد. رسانه سینما، بهویژه فیلمهای خودزیستنامه، از جهت بازنمایی فضای زیسته و خاطرة تجربة آن فضا از نگاه کارگردان در درک مکانیسم حافظة فضایی، در ذهن مخاطبان و معماران حائز اهمیت میباشند. فیلمهای آندری تارکوفسکی، از زندگینامة خود کارگردان نشئت گرفتهاند و شعر وجودی زیستن وی را بیان میکنند؛ فیلم نوستالژیا، بهعنوان نمونة موردی در نظر گرفته شده است. پرسش پژوهش، مطرح میکند که چگونه معنا و حافظة فضایی از طریق رسانة فیلم خودزیستنامة نوستالژیای آندری تارکوفسکی (فیلم بهعنوان بازنمایی بصری مکان زیستشده) انتقال داده میشود؟
هدف پژوهش: در این پژوهش، هدف بررسی معنا و حافظة فضایی فضاهای زیسته در فیلم خودزیستنامه نوستالژیا، از منظر پدیدارشناسی میباشد.
روش پژوهش: روش تحقیق از نوع کیفی و روش توصیفی-تحلیلی و پدیدارشناسی است. که از منظر پدیدارشناسی، نه از گزیده مصاحبهها بلکه از تصاویر متحرک فیلمهای سینمایی نشئت گرفته است. مطالعه کنونی فیلم از نوع «پدیدارشناسی توصیفی بصری» از تجربة فضا است.
نتیجهگیری: بررسیها نشان میدهند با خوانش پدیدارشناسانة معماری از طریق رسانة سینما، در فیلم خودزیستنامة نوستالژیا اثر آندری تارکوفسکی، زمانیکه فیلمساز به درک عمیقی از فضا و معماری رسیده و فضای فیلم حاصل تجربیات زیستة وی باشد، این معانی توسط مخاطب درک، رمزگشایی و تجربه میشوند. فیلم نوستالژیا، دربارة حس دلتنگی و اشتیاق برای خانة دوران کودکی است، خانه بهعنوان اولین مکان تجربهشده در کودکی، همواره در حافظة فضایی فرد ماندگار خواهد بود و نگرش بعدی به فضاها تا حدی بستگی به این نگرش اولیه دارد. با نگاهی به فیلم نوستالژیا، درخشش شاعرانة ناب تصاویر معماری تارکوفسکی، درمانی برای زبان الکن معماری دوران معاصر است که فارغ از گسترة وسیع احساسات بشری است.