مجموعهی روایت فتح یکی از شاخصترین سری مستندهای مربوط به جنگ هشتسالهی ایران و عراق است و بهنوعی به تاریخ مصور دفاع مقدس تبدیل شده است. سیدمرتضی آوینی نویسنده، تدوینگر و چهره اصلی تولید این مجموعه، برای توصیف رویکرد و شیوه تولید این مجموعه از اصطلاح «مستند اشراقی» استفاده میکرد. مبانی نظری، فلسفی و همچنین جهانبینی آوینی سبب شده است که این مجموعه در میان همتایان خود شاخص شود. فضاسازی یکی از مهمترین عناصری است که آوینی بهوسیله آن اندیشه و ایدئولوژی خود را در بافت و بطن فیلم نقطهگذاری میکند. این پژوهش با تحلیل نحوه استفاده از سه تمهید تدوین، گفتار روی تصویر و مصاحبه نشان میدهد که مهمترین ویژگیهای فضاسازی در روایت فتح به چه شکلی تحقق یافتهاند و در نهایت با نظر به ویژگیهای این مجموعه مستند، برخی ابهامات موجود در مفهوم سینمای اشراقی را مورد بررسی قرار میدهد. نتایج نشان میدهد که در بنا نهادن فضای خاص این مجموعه، تدوین مهمترین و مؤثرترین تمهید مورداستفاده آوینی در تحقق این امر است. این مقاله همچنین به بررسی انتقادی کاربرد مفاهیمی مانند واقعیت، خودبنیادی، سوبژکتیویته و مونتاژ در آثار آوینی پرداخته و برخی ابهامات در این زمینه را تبیین میکند.
هدف این پژوهش، طراحی و تدوین مدل ارتقاي تولیدات سینماي دفاع مقدس با استفاده از نظریۀ زمینهاي (Theory Grounded (است که نظریۀ داده بنیاد نیز مینامند. روش تحقیق، از نظر هدف، کاربردي و از نظر شیوة اجرا، کیفی است. جامعۀ آماري پژوهش را متخصصان حوزة فیلم، تهیه کنندگان سینما، کارگردانان، کارشناسان و مدیران فرهنگی تشکیل میدهند و 22 تن نیز براساس اشباع نظري انتخاب شده اند. ابزار گردآوري اطلاعات، مصاحبۀ نیمه ساختاریافته است و تجزیه و تحلیل دادهها در سه مرحلۀ کدگذاري باز، محوري و گزینشی انجام شده است. یافته ها نشان میدهند که براي بهبود وضعیت سینماي دفاع مقدس، باید بسترهایی را فراهم کرد که موجب افزایش تولیدات آن میشوند. این بسترها عبارتند از، حذف نگاه حاکمیتی از فیلم هاي دفاع مقدس ، تحکیم زیر ساخت هاي فنی در مراحل تولید این آثار،تقویت بودجه تولید و تامین پشتوانه پژوهشی براي نگارش فیلمنامه.
این پژوهش درصدد بررسی سینمای دفاع مقدس در طول چهار دهه بعد از انقلاب اسلامی(1360-1400) است. . چارچوب نظری این پژوهش بر دو نظریه" مکمل – بازتاب" و "شکل دهی" ، استوار است.که طبق آن هنر، بازتابی از شرایط اجتماعی است و در عین حال برای شکل دهی به افکار عمومی جامعه ، از آن بهره برده میشود. در این پژوهش از روش تحلیل محتوای کیفی برای درک عمیق تر ساختار و کار کرد آثار سینمایی دفاع مقدس استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان میدهد که به لحاظ آسیب شناختی، سینمای دفاع مقدس در طول چهل سال بعد از انقلاب اسلامی دچار بی مهری از سوی دولت ها، مسولین و نهاد های ذیربط واقع شده است. همچنین یافته ها نشان میدهد که اغلب فیلم های این ژانر ، به رغم دسته بندی های متفاوت ، چه در دسته منتقد جنگ و چه در گروه جنگی ، به دلیل حساسیت های ویژه این ژانر ، سعی در تبلیغ دفاع مقدس دارند. اگر چه در طی چهار دهه گذشته فراز و نشیب هایی در کمییت و کیفیت فیلم ها بوجود آمده است ، اما بازتاب وقایع دفاع مقدس کمتر مورد بررسی قرار گرفته و بیشتر فیلم ها سعی در شکل دهی به افکار عمومی داشته اند که البته در دراز مدت موفق نبوده اند. همچنین این پژوهش نشان میدهد ، در دولت ها و معاونت های سینمایی بعد از انقلاب که به مقوله سینما ی دفاع مقدس توجه کرده اند ، پیشرفت هایی را شاهد بوده است.
در این مقاله سعی شده است که به این سؤال پاسخ داده شود؛ « بازتاب جنگ در سینمای ایران چگونه بوده و چه سیر تحولی را طی کرده است؟» بنابر دیدگاه نیکلاس پرونای فرض شده است که چند سال پس از پایان جنگ و در اثر تغییر شرایط اجتماعی دیدگاه جامعه نسبت به جنگ تغییر میکند و یا امکان بیان رویکردهای جدید به وجود میآید. بنابراین نظریه رویکرد فیلمهای سینمای جنگ ایران در دههی 80، متفاوت از رویکرد فیلمهای جنگی ساخته شده قبل از دههی 80 میباشد. برای بررسی صحت و سقم این نظریه، در این مقاله سینمای جنگ در سه دورهی زمانی 60 تا 67، 67 تا 80 و دهه 80 مورد بررسی قرار گرفته است. دو دوره اول به صورت اسنادی و با استفاده از مطالعات قبلی و دوره سوم به صورت تحلیل متن فیلمهای برگزیده جنگی با استفاده از تکنیک نشانهشناسی، مطالعه شده است. نتیجه اینکه فیلمهای دوره اول بنا به اقتضای جنگ و شرایط جامعهی جنگزده به حماسهسازی و قهرمانپروری میپردازند، در حالی که فیلمهای دوره دوم بیشتر جنبهی اجتماعی دارند و وضعیت آوارگان و رزمندگان بازگشته از جنگ و برخورد جامعه با آنان را بررسی میکنند. اما در دوره سوم در پی از بین رفتن رژیم بعث عراق و بهبود روابط دو کشور، و در نتیجه تحول دیدگاه جامعه نسبت به جنگ ایران و عراق و به وجود آمدن شرایط مناسب برای ابراز دیدگاههای متفاوت، فیلمهایی با تمایلات صلحطلبانه و ضد جنگ و با شخصیتپردازیهای متفاوت از رزمندگان ایرانی و عراقی ساخته شدهاند که در سینمای جنگ ایران سابقه ندارد.
سهگانه اخراجیها پربینندهترین فیلم تاریخ سینمای ایران تا به امروز است. مردم از این سهگانه استقبال زیادی کردند و این فیلم مورد اقبال فراوان واقع شد. اهالی سینما و صاحبنظران در سایر حوزهها در مورد این سهگانه اظهارنظرهای متفاوتی کردند؛ برخی آن را تحسین کردند و برخی نیز در مورد آن قضاوت منفی داشتند. و با وجود اینکه تاکنون فیلمهای متعددی در مورد دفاع مقدس از سوی فیلمسازان متعدد کشور ساخته شده است اما هیچ کدام از آنها نتوانستهاند به چنین رکوردی در جذب مخاطب دست یابند. این نوشتاراز طریق خوانش سمپتوماتیک این سهگانه در پی بررسی این موضوع خواهد بود که چرا از این فیلم چنین استقبال وسیعی شد و چرا چنین محبوبیت بالایی در میان مخاطبان به دست آورد. این مقاله برای پاسخ به این پرسش از آرا و نظرات ژاک لکان و اسلاوی ژیژک بهره خواهد گرفت و به مطالعه اقتصاد روانی مخاطبانی که از این سهگانه استقبال کردند خواهد پرداخت. دهنمکی با روایت کمیک وقایع تروماتیک تاریخ معاصر، از جنگ و اسارت جوهرزدایی میکند. ازاینرو استقبال گسترده از این سهگانه نشانه میل مفرط جامعه به فراموش کردن دوران جنگ است. بنابراین اگر به تعبیر ژیژک ویژگی بنیادین جامعه پست مدرن جوهرزدایی از وقایع و امور باشد سینمای دهنمکی را باید نمونه اعلای سینمای پست مدرن دفاع مقدس در نظر گرفت.
مدرنیزاسیون در تمامیت خود بهمثابه تجربهای تاریخی آسیبزا و متناقض بود. در این میان تجربه جنگ به عنوان یکی از آسیبها، بازنمایی از تجربه مدرنیته برای جوامع غیرغربی است. در چنین بستری است که سینما به به بازنمایی این تجربه میپردازد. هدف پژوهش حاضر هم فهم چگونگی بازنمایی تجربه جنگ بهواسطه منظومه مفهومی والتربنیامین، در سینمای کُردستان است. در نگاه بنیامین اگرچه جنگ باعث فقیرشدن تجربهها می-شود اما از طـرفی دیگر سیـنمای سیاسـی توانایی بازچنگآوری تجربهای دیگر را برای انسانهای بدون تجربه فراهم میکند. در چنین فضایی تئوریک است که فیلمهای «آپارتمان مورچـهها، چهـار ترانه برای کرکوک ، ۷۴» مبتنی بر روش نشانهشناسی مورد خوانش واقع شدند که هر کدام از فیلمها مبتنی بر یک دیالکتیک رمزگانیدرصدد بازنمایی کردن تجربه جنگ بهمثابه یک تجربه فقیر هستند. حضور رمزگانهای مستندگونه مبتنی بر غیاب داستان در فیلمها، بازنمایی تجربه را مواجه با یک بحران میکند. اما از سویی دیگر، مستندگونگی، فضایی سیاسی را به فیلمها میبخشد. در نهایـت میتوان گفت چشمانداز سینمای ستمدیدگان بستری برای پروبلماتیزه کردن فیلمها برای بتصویر کشیدن سطوری دیگر از تاریخ چندخطی رافراهم میکند.
سینمای دفاع مقدس یکی از ژانرهای بومی سینمای ایران است که هرساله آثار مختلفی را روانه سینما میکند. در این فیلمها رشادتهای رزمندگان در طی جنگ هشتساله ایران و عراق نمایش داده میشود. این ژانر در طی سالها تحول یافت و گونههای مختلف حول محور دفاع مقدس پدید آمدند. این تنوع گونهها منجر به ایجاد نگاههای مختلف به مقوله جنگ شده است که این ژانر را سزاوار بررسی گونه شناسی بهصورت علمی میکند. نظریه میتوس فرای شیوه جدیدی از گونهبندی آثار ادبی ارائه میکند. هر اثر دریکی از میتوس ها چهارگانه مشابه فصلهای یک سال قرار میگیرد. کمدی در فصل بهار، رمانس در فصل تابستان، تراژدی در فصل پاییز و هزل/ طنز در فصل زمستان جای میگیرند علاوه بر آن شخصیتهای هر میتوس را طبقهبندی میکند و برای هر میتوس شش مرحله تعیین کرده است که باعث دستهبندی دقیقتر آثار ادبی میشود. همچنین فرای سینما را بهمثابه متن فرض میکند و آن را شایسته بررسی جداگانه میداند درنتیجه ارتباطی بین نظریه میتوس و سینما ایجاد میکند. در این پژوهش فیلمنامه اثر «روزهای زندگی» از سینمای دفاع مقدس بهعنوان مورد مطالعاتی انتخاب شد و پس از تحلیل فیلم مشخص شد که در میتوس تابستان جای میگیرد. درنتیجه شخصیتهای فیلم بر اساس تحلیل میتوس تابستان دستهبندی شدند و درنهایت مشخص شد فیلم به گونه چهارم رمانس تعلق دارد.
اﻳﻦﻧﻮﺷﺘﺎر ﺑﺮساخته شدن سینمای دفاع مقدس را واکاوی کرده و مولفههای کلیدی این سینما راﺟﺴﺘﺠﻮ ﻣﻲﻛﻨﺪ.پرسش اصلی پژوهش این است که «آیا میتوان به وجود ساختاری خاص به عنوان مشخصه اصلی فیلمهای تولید شده تحت عنوان دفاع مقدس قائل بود؟». فرضیهء پژوهش بر این مبناست که در سینمای جنگ تحمیلی ایران، فیلمهای موسوم به دفاع مقدس واجد مؤلفههای ساختارپذیر است. هدف این پژوهش تمرکز بر تولیدات سینمای داستانی مرتبط با مضمون جنگ ایران و عراق در دورههای مختلف تاریخی و کاوش ویژگیهایی است که بتواند به عنوان ساختاری خاص (نه صرفاٌ مبتنی بر شباهتها)، به این فیلمها وحدت ببخشد. روش تحقیق به شیوه توصیفی-تحلیلی و تاریخی و به دو شیوه کتابخانهای و میدانی است و در خوانش فیلمها به عنوان روشی کیفی، تحلیل متنی به کار گرفته میشود. پس از بررسی فیلمها، اقتیاس از رویکرد ساختارگرایانۀ ویل رایت در مطالعه وسترن و آرای پژوهشگران در مورد سینمای جنگ ایران، مقاله به تدوین یک نظریه ساختارگرا در مورد مؤلفههای سینمای دفاع مقدس دست مییابد، همانند اصول بنیادین ساختارگرایی، مقاله ساختار سینمای مزبور را توضیح میدهد و سپس معناشناسی میکندو این امر را در مورد دو فیلم مهاجر (دهه 60)لیلی با من است (دهه 70) نشان میدهد.
یکی از عوامل تقویت خاطره جمعی در شهرها، اتفاقات و رویدادهای خاص مانند جنگ میباشد که جهت استمرار و انتقال این مفاهیم در فضای شهری، سینما نقش مهمی را ایفا میکند. هدف ازاین پژوهش بررسی تاثیر بازنمایی معیارهای فضای شهری در ارتقا خاطرات جنگ میباشد. دراین راستا معیارها بدست آمده از ارتباط فضای شهری وسینما در دوفیلم روزسوم و ایستاده درغبار مورد تحلیل قرارگرفت. با توجه به نتایج بدست آمده از میزان به تصویر کشیدن معیارها در دو فیلم، بازنمایی بیشتر فضاهای دوران جنگ در فیلم «ایستاده در غبار» معیار عملکردشهری با مدت زمان 1642 ثانیه و «روز سوم»، معیار نماد شهری با 677 ثانیه می باشد. از دید تماشاگران اهمیت معیار نماد شهری در فیلم روزسوم، معیار بستر طبیعی و عملکرد شهری در فیلم ایستاده از اهمیت شایانی در بازنمایی خاطرات جمعی برخوردار است. بر همین مبنا راهکارهای موثر جهت بازنمایی فضاهای شهری ازدیدگاه شهرسازانه در فیلم ارائه شده است.
به آثار نمایشی مرتبط با جنگ عراق علیه ایران (1367- 1359)، تئاتر دفاع مقدس میگویند. برای حمایت از این گونه آثار نهادها و تشکیلات مختلفی به راه افتادند؛ که با وجود فعالیت آنها، این نوع تئاتر نتوانست به روند مستمر در تولید و عرضه آثار نایل آید. در این مقاله ضمن تشریح و تحلیل عملکرد انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس در زمین? تولید و اجرای نمایشهای مرتبط با دفاع مقدس، به پاسخ این پرسشها خواهیم پرداخت که: «چگونه با وجود نهادهای حمایت کننده، تولید و اجرای تئاتر دفاع مقدس با عدم استمرار روبرو بوده است؟» و نیز: «چه مشکلات و موانعی در مسیر تولید و اجرای عمومی تئاتر دفاع مقدس وجود داشته است؟» در نتیج? مقاله، نبود استراتژی مشخص، ضعف در مدیریت و برنامهریزی، عدم تحقق برنامههای تولید و قطع سرمایه گذاریها؛ از معضلات اصلی در تولید تئاتر دفاع مقدس معرفی شدهاند. همچنین حرکت به سوی نیمهدولتی ساختن جریان تولید تئاتر دفاع مقدس و ایجاد فضای حمایتی برای فعالیت گروهها، یکی از راهکارهای اساسی برای احیای تولید و اجرای این گونه نمایشها معرفی شده است. نویسندگان مقاله تلاش دارند با تکیه بر آمار، جدول و نمودار، به روش توصیفی- تحلیلی و بهرهگیری از دادههای کمّی، به اثبات فرضیهی خود بپردازند.
سینما در مقایسه با سایر هنرها سهمی انکار ناپذیر در تجلی، ایجاد و حیات اسطوره های امروزین دارد. این مقاله با مطالعۀ چهار فیلمنامۀ مرز، دو چشم بیسو، آژانس شیشه ای و اتوبوس شب به روش تحلیل روایت، بر آن است که بخشی از بازنمایی قهرمان مظلوم در سینمای دفاع مقدس را شرح و تحلیل کند و برای این منظور نظریه سطوح بازنمایی واقعیت بودریار را به عنوان چارچوب خود انتخاب کرده است. این مقاله در جستجوی یافتن ماهیت اسطورۀ امروزین قهرمان در سینمای دفاع مقدس است و به این نتیجه میرسد که قهرمان فیلم های مورد مطالعه، قهرمانی توانمند نیست که بتواند برای مخاطبش به عنوان الگو و اسطوره مطرح شود و اگر دو روی توانمندی و مظلومیت داشته باشد، در فیلمنامه های مورد مطالعه مقالۀ حاضر، عنصر مظلومیت است که خود را بیشتر بروز میدهد و توانمندی اگر نگوییم موجودیتی غایب داشته، همواره در پس پرده و در اندرونی محتوای داستان، جایگاهش را یافته است.