نور طبیعی پدیده ای است که منشاء اصلی آن خورشید و ستارگان می باشد. فلاسفه و دانشمندان بر این اعتقادند که نور روحانی و معنوی علاوه جنبه مادی خود، در بعد معنوی نیز، به دلیل خاصیتی غیرفیزیکی به عنوان نوعی رابط معنوی میان خدا و انسان محسوب می گردد. در این مقاله که روش تحقیق در آن از نوع توصیفی- تحلیلی و تطبیقی می باشد، ضمن تحلیل نحوه استفاده از نور طبیعی در معماری دو فیلم "نور زمستانی" ساخته برگمن و "پری" ساخته مهرجویی، معنابخشی عبادی نور در این فیلم ها مورد بررسی قرار می گیرد. پری، فیلمی ایرانی و بر پایه مکتب اشراق و سلوک عرفان شرقی، داستان دختری دانشجو است که در مرتبه طی طریق می باشد. فیلم نور زمستانی نیز، منبعث از اندیشه دینی و انسانی غربی، داستان کشیشی است که پس از مرگ همسرش که بسیار به او علاقهمند بوده است، دچار تردید در ایمان خود میشود. آنچه محور اصلی این مقاله را شامل میشود، استفاده از نور طبیعی به عنوان یک عنصر معنوی در معنابخشی به فضاهای معماری این دو فیلم میباشد که در این فضاها، انسان با نمادهای ناپیدا و پدیدههای متفاوت، از جمله نور معنا مییابد.
پربازدیدترین ها
مقالات
این مقاله درباره ی ارزش های تربیتی تئاتر کودک است و در آن کوشش شده ویژگی های پرورشی و آموزشی تئاتر کودک در مدارس بررسی و پژوهش گردد. در ابتدا تعاریفی از تربیت و تئاتر کودک و نظرات برخی صاحب نظران در این رابطه آورده شده و تأثیرات عمیق این نوع تئاتر که منشاء و زمینه اش نمایش بازی ها و بازی های نمایشی می باشد بر کودکان مطرح گردیده و انواع تئاتر کودک از نظر شکل و محتوی و ویژگی های آن که از هر نظر می بایستی خوب باشد و تعریف خوب، بد، ارزش ها و ضد ارزرش ها مطرح گردیده . همچنین دو بازی نمایشی به نام های هل هل گرگ چمبری و شاه دزد بازی معرفی شده و نیز به علت جنبه های پرورشی و آموزشی تئاتر کودک که شکل تکامل یافته نمایش بازی ها و بازی های نمایشی است این سؤال مطرح گردیده که جهت رشد و پرورش شخصیت کودکان در مهد کودک ها و مدارس ابتدایی و راهنمایی از این بضاعت تئاتر کودک استفاده می شود یا خیر. با توجه به پیگیری و مطالعات پژوهشگر، این نتیجه حاصل شده که: - به اثرات ارزشمند تربیتی تئاتر کودک و استفاده از آن توجه لازم صورت نگرفته است. - نهایتاً پیشنهاد شده است که بخشی از برنامه های مهد کودک ها و مدارس ابتدایی و راهنمایی به این مهم ( تئاتر کودک ) اختصاص یابد.
هدف این پژوهش، طراحی و تدوین مدل ارتقاي تولیدات سینماي دفاع مقدس با استفاده از نظریۀ زمینهاي (Theory Grounded (است که نظریۀ داده بنیاد نیز مینامند. روش تحقیق، از نظر هدف، کاربردي و از نظر شیوة اجرا، کیفی است. جامعۀ آماري پژوهش را متخصصان حوزة فیلم، تهیه کنندگان سینما، کارگردانان، کارشناسان و مدیران فرهنگی تشکیل میدهند و 22 تن نیز براساس اشباع نظري انتخاب شده اند. ابزار گردآوري اطلاعات، مصاحبۀ نیمه ساختاریافته است و تجزیه و تحلیل دادهها در سه مرحلۀ کدگذاري باز، محوري و گزینشی انجام شده است. یافته ها نشان میدهند که براي بهبود وضعیت سینماي دفاع مقدس، باید بسترهایی را فراهم کرد که موجب افزایش تولیدات آن میشوند. این بسترها عبارتند از، حذف نگاه حاکمیتی از فیلم هاي دفاع مقدس ، تحکیم زیر ساخت هاي فنی در مراحل تولید این آثار،تقویت بودجه تولید و تامین پشتوانه پژوهشی براي نگارش فیلمنامه.
تحلیل و واکاوی جریانهای سیاسی – اجتماعی مؤثر بر شکلگیری موج نوی «سینمای کرد» در دوران اصلاحات، هدف اصلی این مطالعه است. به همین منظور در یک خوانش استنتاجی و به روش تفسیری - تحلیلی در قالب یک تحلیل مقولهبندی با استناد به مدل پیشنهادی محققان که شکل بومیشده نظریههای نوول اسمیت، تری لاول و جُرج هواکو در پیدایی موجهای نو در سینما است، به چگونگی تکوین «فیلم به زبان کردی» بر بستر سینمای روشنفکری ایران پرداخته میشود و سرانجام، شاخصترین عناصر متمایزکننده این جریان از سینمای روشنفکری ایران تحلیل میگردد. این مطالعه نشان میدهد که در نیمه دوم دهه هفتاد شمسی و فراهم شدن شرایط مناسب ساختاری برای تشکیل جنبشهای سینمایی نوظهور، ابتدا «سینمای قومی ایران» و سپس جنبش ساخت فیلم به زبان کردی شکل گرفت که بعدها فیلمسازان این جنبش با برجستهسازی مشخصههای سبکی جدید در فیلمهایشان و نیز روی آوردن به تولید مشترک فیلم با منطقه کردستان عراق و همسویی با جریانهای مشابه در اروپا و ترکیه، توانستند ضمن حفظ مشترکاتی با سینمای ایران خود را از آن متمایز سازند و شرایط لازم برای ایجاد موج نوی «سینمای کرد» را پدیدآورند.
این تحقیق در پی تحلیل دریافت افراد دارای معلولیت جسمی – حرکتی از تصاویر بازنمایی شده از آنها در سه فیلم: میم مثل مادر اثر رسول ملاقلیپور،شهر زیبا به گارگردانی اصغر فرهادی و زمانی برای دوست داشتن ابراهیم فروزش است. مخاطبان مورد نظر در این تحقیق شامل معلولین جسمی – حرکتیای هستند که توان دیداری و شنیداری را توأمان دارند، و این مخاطبان شامل نابینایان، ناشنوایان، معلولین ذهنی و سایر معلولینی که این ویژگی را ندارند، نمیشود. تحقیق پیش رو در چارچوب مطالعات فرهنگی و با رویکرد تحلیل دریافت، سعی در پی بردن به دریافت مخاطبان از این فیلمها را دارد، فیلمهایی که درباره معلولیت است و یا بخشی از فیلم به بازنمایی معلولیت پرداخته است. به این ترتیب به دنبال پاسخگویی به این سوال کلی بودیم که افراد دارای معلولیت چه دریافتی از این فیلمها دارند. روش به کار برده شده در این تحقیق، روش کیفی است که البته برای انسجام بخشیدن به یافتهها از روش نظریه زمینه مبنا نیز برای کدگذاری و مقولهبندی آنها یاری جستیم؛ در این راستا از دو تکنیک مصاحبه عمیق و مشاهده مشارکتی استفاده شده است. یافتههای تحقیق حاکی از آن است که از سوی مخاطبان خوانشهای متفاوتی از فیلمها صورت گرفته است، البته این تفاوت میان زنان و مردان بیشتر نمایان است. نتایج حاصل از این تحقیق نشانگر فعال بودن مخاطبان در عرصه دریافت است. در پایان، نتایج حاصل از یافتهها به صورت مقولههایی ازقبیل ترحم، عدم امکان ازدواج، همجواری معلولیت با امور مقدس و غیره، قرار داده شده است.
یکی از تفاوت های بنیادین میان زبان هنری و غیرهنری، استفاده از شگردهای بلاغی و بیان غیرمستقیم است. سینما، به عنوان هنری متأخّر، از این شگردهای بلاغی و بیانی بهره می برد؛ بدین صورت که سینماگر دانسته یا نادانسته به واسطۀ پشتوانۀ زبانی و ادبیِ فرهنگی که در آن رشد یافته، از صنایع بلاغی به منظور انتقال مفاهیم مورد نظر خود در دو بعد کلام و تصویر بهره می برد. این تحقیق بر آن است با تمرکز بر تصاویر و بررسی موردی فیلم طعم گیلاس اثر عباس کیارستمی، به عنوان یکی از شاخص ترین هنرمندان عرصۀ سینمای ایران، به نحوۀ به کارگیری تصاویر، نقش آن ها در انتقال مفاهیم و صنایع بلاغی مورد استفاده در این فیلم بپردازد. روش این مقاله، تحلیلی کیفی از نماهای فیلم «طعم گیلاس» اثر عباس کیارستمی با رویکردی ادبی و تطبیق آن با صنایع بلاغی است. بدین منظور نماهای تصویر شده، از منظر بلاغت موجود در تصویر مورد تحلیل قرار گرفته است. با توجه به بررسی و تحلیل صورت گرفته، باید گفت که کیارستمی توانسته در این اثر، جهان بینی مستقل خود را نه فقط در قالب ارجاعات کلامی و بازی های زبانی، بلکه با استفاده از تصاویر بدیعِ روایت کننده، به مخاطب منتقل کند. فیلم با براعت استهلال آغاز می شود، در ادامه تصاویری حاوی نماد، استعاره، پارادوکس، اطناب، ایهام تناسب و ایجاز دیده می شود که در این مقاله به ارتباط زیبایی شناسی هر یک از این تصاویر با شگردها و ابزارهای بلاغی و صنایع ادبی اشاره شده است.
این پژوهش درصدد بررسی سینمای دفاع مقدس در طول چهار دهه بعد از انقلاب اسلامی(1360-1400) است. . چارچوب نظری این پژوهش بر دو نظریه" مکمل – بازتاب" و "شکل دهی" ، استوار است.که طبق آن هنر، بازتابی از شرایط اجتماعی است و در عین حال برای شکل دهی به افکار عمومی جامعه ، از آن بهره برده میشود. در این پژوهش از روش تحلیل محتوای کیفی برای درک عمیق تر ساختار و کار کرد آثار سینمایی دفاع مقدس استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان میدهد که به لحاظ آسیب شناختی، سینمای دفاع مقدس در طول چهل سال بعد از انقلاب اسلامی دچار بی مهری از سوی دولت ها، مسولین و نهاد های ذیربط واقع شده است. همچنین یافته ها نشان میدهد که اغلب فیلم های این ژانر ، به رغم دسته بندی های متفاوت ، چه در دسته منتقد جنگ و چه در گروه جنگی ، به دلیل حساسیت های ویژه این ژانر ، سعی در تبلیغ دفاع مقدس دارند. اگر چه در طی چهار دهه گذشته فراز و نشیب هایی در کمییت و کیفیت فیلم ها بوجود آمده است ، اما بازتاب وقایع دفاع مقدس کمتر مورد بررسی قرار گرفته و بیشتر فیلم ها سعی در شکل دهی به افکار عمومی داشته اند که البته در دراز مدت موفق نبوده اند. همچنین این پژوهش نشان میدهد ، در دولت ها و معاونت های سینمایی بعد از انقلاب که به مقوله سینما ی دفاع مقدس توجه کرده اند ، پیشرفت هایی را شاهد بوده است.
یکی از مهمترین معضلات فرایند خطمشیگذاری، بهخصوص خطمشیگذاری فرهنگی در کشور ما طی نشدنِ درستِ فرایند شناسایی مسأله است. سیستم سیاستگذاری سینمایی کشور هم از این آسیب کلان مصون نیست و لذا در این پژوهش تلاش میشود تا مسائل پیش روی سینمای ایران در دهه پنجم انقلاب اسلامی که باید در فرایند «سیاستگذاری سینما» به آنها پاسخ داده شود مورد بررسی قرار گیرد. در این پژوهش ابتدا به مرور آثار جهانی موجود در حوزه سیاستگذاری سینما پرداخته شده و تلاش شده است که مسائل سیاستی سینمای جهان از دیدگاه این منابع استخراج گردد. در ادامه با استفاده از روش نظریهپردازی دادهبنیاد، دادههای بهدستآمده از برخی خبرگان حوزه سیاستگذاری سینمای ایران مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفته و بر این اساس مدل پارادایمی مسائل سیاستی سینمای ایران در دهه پنجم انقلاب طراحی شده است. در انتهای مقاله مقایسهای بین نظام مسائل سیاستی سینمای ایران و سینمای جهان صورت گرفته است.
انیمیشن رسانه و هنری ترکیبی است که از عناصر بیانی سایر هنرها استفاده میکند. این ویژگی، علاوهبر امکان خلق جهانی فانتزی، جذابیتهای ویژهای دارد که میتواند تمامی گروههای سنی را مخاطب قرار دهد. به همین دلیل، ضرورت انتشار متون علمی و آموزشی و انطباق آنها با آخرین یافتهها، باتوجهبه پیشرفت روزافزون شیوههای تولید، اهمیت این کنکاش را مضاعف میکند. بررسی عناصر جذابیت در سینمای انیمیشن ضروری، مفید، و ارزشمند است. این اثر در بین معدود آثار موجود، با وجود اشکالاتی، از منابع کمکآموزشی فارسی برای دانشجویان و علاقهمندان انیمیشن بهشمار میآید. اگرچه با مطالعة پیکربندی مباحث و محتوای کتاب میتوان به مواردی اشاره کرد که اصلاح آن در پیشبرد اهداف و تقویت مطالب مؤثر است. مواردی نظیر فقدان وحدت سبک در ساختار مطالب، وضوحنداشتن ارائة مطالب برای مخاطب خاص یا عام، توجه ناکافی به تأثیر دستاوردهای معاصر، نیاز به تصاویر مناسب برای تکمیل و تبیین مباحث، و نبود ارتباط مناسب بین برخی تصاویر ارائهشده با متن آن را در ابعاد گوناگون نقدپذیر کرده است. این ﻣﻘﺎﻟﻪ، پس از ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻧﻜﺎت شکلی، درونﻣﺎﻳﻪﻫﺎ و ﻣﺤﺘﻮای کتاب را تحلیل و بررسی میکند.
در این مقاله سعی شده است که با شناخت گفتمانهای موجود در باب تجربه دینی، چگونگی بازنمایی آنها در فیلمهای سینمایی ایران، بعد از انقلاب اسلامی تشریح شود. گفتمانهای دینی موجود در جامعه ایران، هر یک تعریفی از مفهوم «تجربه دینی» ارائه میکنند. در این مقاله، با استفاده از مطالعه اسنادی، هم مفهوم «تجربه دینی» از دیدگاه گفتمانها شناسایی شده است و هم با استفاده از «نظریه بازنمایی» و «روش تحلیل گفتمان»، چگونگی بازنمایی گفتمانهای شکل گرفته حول این مفهوم در فیلمهای سینمایی ایران نشان داده شده است.
با پژوهشی اسنادی میتوان سه گفتمان عمده «روشنفکری»، «روشنفکری دینی» و «سنت اسلامی» را در رابطه با تجربة دینی از یکدیگر متمایز کرد. در گفتمان روشنفکری، تجربه دینی به عنوان تجربه ماورائی، امری شخصی و بیاعتبار محسوب میشود. در گفتمان روشنفکری دینی، تجربه دینی اصالت مییابد و تنها راه ارتباط انسان با خداوند محسوب میگردد و در گفتمان سنت اسلامی نیز تجربه دینی بر اساس آموزههای دینی تبیین میشود،. تفاوت دو گفتمان آخر این است که بر خلاف گفتمان روشنفکری دینی، در گفتمان سنت اسلامی، هر نوع تجربه ماورائی، دینی محسوب نشده و تجربه دینی جایگزین شریعت و مناسک دینی نمیگردد.
برای ملموس کردن بیشتر مباحث نظری، یک فیلم سینمایی که بازنمایی نسبتاً کاملی از تجربه دینی در هر یک از گفتمان های فوق باشد انتخاب شده است. بدین ترتیب فیلمهای «بوی کافور، عطریاس»، در گفتمان روشنفکری، «مارمولک» در گفتمان روشنفکری دینی و «تولد یک پروانه» در گفتمان سنت اسلامی، با توجه به مؤلفههای گفتمانی و حوزههای گفتمان گونگی، مورد تحلیل قرار گرفته است.