در این مقاله به تحلیل گفتمان بازنمایی ایدز در فیلم «پابرهنه در بهشت» ساخته بهرام توکلی در سال 1384 پرداختهایم. با استفاده از روش و نظریه «گفتمان» لاکلا و موفه دو گفتمان رقیب با دالهای مرکزی «بیمار به عنوان گناهکار» در رویکرد پزشکی زیستی و «بیمار به عنوان انسان» در رویکرد پزشکی زیستی- روانی- اجتماعی شناسایی شدند. همچنین با مفهوم «اختراع ایدز» ِ سیندی پاتون نفوذ قدرت بر حقوق مدنی این بیماران را نشان دادیم و با تکیه به مفهوم «داغ ننگ» از گافمن مکانیسم طرد اجتماعی این بیماران را در گفتمان گناه تحلیل کردیم. مشاهده این تقابلهای معنایی خبر از پر منازعه بودن عرصه سلامت دارد و نشان میدهد بسیاری از تقابلهای گفتمانی در موضع گیری نسبت به یک بیماری تبلور مییابد. در نهایت هر چند گفتمان گناه در این فیلم به چالش کشیده میشود اما گفتمان جریان اصلی است.
پربازدیدترین ها
مقالات
فیلم گوزنها، ساختۀ مسعود کیمیایی در سال ۱۳۵۳، یکی از پرحاشیهترین فیلمهای ایران در حساسترین روزهای این سرزمین در قرن اخیر بوده است. اکران این فیلم، حواشی بسیاری داشته که مهمترین آن، آتشسوزی سینما رکس آبادان در حین اکران فیلم بوده است. به همین سبب غالباً از سوی منتقدان سینمایی و غیرسینمایی و همچنین عامۀ مردم، بحثهای بسیاری حول آن صورت گرفته است. از این رو، برای شناختن گفتمانهای بازنمایی شده در این فیلم، ارتباط میان این گفتمانها با یکدیگر و نسبت آنها با فضای اجتماعی - سیاسی آن روزهای ایران به سراغ تحلیل این فیلم رفتهایم. برای رسیدن به پاسخ، از مدل نشانهشناسی گفتمانی بهره جستیم که مبتنی بر آرای لاکلا و موف است. بر پایۀ این روش، چهار خرده گفتمان سنت، انقلابیگری، سرمایهداری و حکومتی را در فیلم شناسایی کردیم. در این میان گفتمان انقلابی، بهعنوان گفتمان برتر فیلم به مدد گفتمان سنت آمده و در برابر دو گفتمان دیگر میایستد. این تصویر با جبههبندیهای روزهای انقلاب ۵۷ سنخیت دارد.
پژوهش حاضر با مروری بر بنیانهای نظری رویکرد نشانهمعناشناختی به تحلیل گفتمان، در کنار جنبههای اساسی این رویکرد به لحاظ عملی، سازوکاری نظری ـ عملی جهت تحلیل فضاهای گفتمانی با رویکرد نشانهمعناشناسی به دست میدهد که میتواند در حیطۀ تحقیقات ارتباطی و مطالعات سینمایی مورد استفاده قرار گیرد. رویکرد نشانهمعناشناسی بهدنبال نفوذ به عمق معنایی و کشف معانی سیال فیلمهای سینمایی در چارچوب گفتمان است؛ گفتمانی که علیالخصوص در سینما شکلدهندۀ فضاهایی است که فرایند معناسازی، درون آنها صورت میگیرد. پژوهش حاضر جهت تحلیل فیلم، دو دستۀ عمدۀ فضاهای گفتمانی؛ یعنی عناصر فضای فیزیکی و احساسی را بهصورت همزمان و در ارتباط با هم بررسی کرده و از این رهگذر، به استخراج معانی موجود در هر نما و در مجموعۀ نماها میپردازد. در ادامه، بهمنظور روشنتر شدن این رویکرد، فیلم «یه حبه قند» از آثار مهم و تحسینشدۀ ایرانی که حاوی جنبههای جدی نشانهمعناشناختی است، تحلیل میشود و نهایتاً جمعبندی پژوهش شامل تحلیل کلی فیلم، بیان خواهد شد.
سینمای ایرانی بنا به دلایل مختلف، در همه دوران حیات خود توجه ویژهای به خانواده و تحولات آن داشته است. بر این اساس، همگامی بازنمایی مدرنیته و مدرنیسم از یک سو و خانواده از سوی دیگر، موضوعی قابل تأمل است. فرایند مدرنیته در ایران از آغاز با اساسیترین و حساسترین بخش هویت فرهنگی ایران یعنی خانواده و ایستادگی آن در مقابل تغییر، بهصورت یک موضوع ویژه برای بازنمایی مسائل جامعه و ایدههای تحول مواجه بوده است.
پژوهش حاضر، این هدف اساسی را مدّ نظر دارد که نشان دهد پس از انقلاب، مهمترین عناصر و ابعاد مدرنیته؛ یعنی فردیت و عقلانیت، چگونه در خانواده بازنمایی شدهاند. برای تحلیل نظری تحولات رویداده در خانواده، نظریۀ تجدد گیدنز و برای بازنمایی از دیدگاه بازنمایی استیوارت هال استفاده شده است. در تحقیقی که مبنای این نوشتار بوده است، 95 فیلم سینمایی مهم پس از انقلاب به تفکیک چهار دورۀ آن، با روش تحلیل محتوای کمی و کیفی، مورد بررسی قرار گرفته است.
تحقیق، نشان داده است که تقریباً در تمامی فیلمهای مورد بررسی، به عقلانیت و فردیت (البته با تمام ویژگیهای ایرانیشدۀ آن که بیشتر به فردگرایی خودخواهانه و گریزان از تعهدات اجتماعی و خانوادگی است و عقلانیت نفع طلبانه)، توجه شده و بهنوعی به نقد کشیده شده است.
مدل تعهد مخاطب ایرانی به سریالهای نمایش خانگی در شبکه اجتماعی اینستاگرام: مطالعه موردی سریال شهرزاد ۱۴
شبکههای اجتماعی در دنیای پررقابت و پرتلاطم امروز، راهکارهای شایانتوجهی را جهت جذب مخاطب و متعهدسازی آنها پیش روی کمپانیها و برندهای مختلف قرار میدهند که فیلمهای سینمایی از جمله محصولات و خدمات این کمپانیها هستند. مخاطبان نیز از طریق همین شبکهها به سرعت به تبادل اطلاعات و ایجاد آگاهی در یکدیگر میپردازند. این امر، کمپانیهای فیلمسازی را مجبور میکند که از بدو شروع کار به فکر متعهد ساختن این مخاطب و جذب آنها باشند و پیش از آنکه این مشتریان اطلاعات را از هر جای دیگری کسب کنند، خودشان موثقترین منبع آگاهسازی آنها باشند تا بتوانند در هوادارانشان، وفاداری ایجاد کنند. ایجاد تعهد منجر به وفاداری، توجه زیادی را در محافل علمی و اجرای حرفهای به خود جلب کرده است. از سوی دیگر، پایبندی به شبکههای اجتماعی، نحوه تعامل مخاطبان و کمپانیها را تغییر چشمگیری داده است. به این منظور، ابعاد تعهد منجر به رضایت، اعتماد و وفاداری در بستر شبکه اجتماعی اینستاگرام در یک چارچوب مفهومی ارائه شده و در گام دوم، شاخصهای این چارچوب از دید نظریههای مرتبط در حوزه رسانه شناسایی شدهاند. این مدل مفهومی بر روی مخاطبان سریال خانگی شهرزاد آزمون میشود تا درنهایت، مدل اختصاصی تعهد مخاطب به سریال خانگی بدست آید. به این ترتیب، چارچوب اولیه به عنوان مدل تعهد مخاطب سریال شبکه نمایش خانگی در بستر شبکه اجتماعی سفارشیسازی میشود
این مطالعه تلاش میکند که با بررسی گزیدهای از فیلم های علمی- تخیلیِ حوزهی هوش مصنوعی، بخشی از تصویری که ما و خصوصا نویسندگان، فیلمسازان و آیندهپژوهان ما از آیندهی جوامع انسانی دارند را ترسیم کند. در این مطالعه از تحلیل تماتیک استفاده شده و تلاش شده است که فیلمها از نظر محتوایی به کوچکترین مؤلفههای تشکیل دهندهی خود تفکیک شوند و این مؤلفهها پالایش، دستهبندی و معرفی گردند. نتایج مقاله شامل سه بخش است: تکنولوژیهای آینده که در فیلمهای علمی تخیلیِ مورد مطالعه نشان داده شدهاند؛ ویژگیهای آرمانشهری جوامع آینده؛ و ویژگیهای ویرانشهری جوامع آینده. این مقاله استدلال میکند که فیلمهای حوزهی هوش مصنوعی، بخشی از مسؤولیت ادبیات، اسطورهها و همچنین فیلمهای علمی - تخیلی پیش از عصر دیجیتال را در زمینهی به تصویر کشیدن رویاها و امیدهای بشر امروز برعهده گرفتهاند.
کلیدواژهها
مدرنیزاسیون در تمامیت خود بهمثابه تجربهای تاریخی آسیبزا و متناقض بود. در این میان تجربه جنگ به عنوان یکی از آسیبها، بازنمایی از تجربه مدرنیته برای جوامع غیرغربی است. در چنین بستری است که سینما به به بازنمایی این تجربه میپردازد. هدف پژوهش حاضر هم فهم چگونگی بازنمایی تجربه جنگ بهواسطه منظومه مفهومی والتربنیامین، در سینمای کُردستان است. در نگاه بنیامین اگرچه جنگ باعث فقیرشدن تجربهها می-شود اما از طـرفی دیگر سیـنمای سیاسـی توانایی بازچنگآوری تجربهای دیگر را برای انسانهای بدون تجربه فراهم میکند. در چنین فضایی تئوریک است که فیلمهای «آپارتمان مورچـهها، چهـار ترانه برای کرکوک ، ۷۴» مبتنی بر روش نشانهشناسی مورد خوانش واقع شدند که هر کدام از فیلمها مبتنی بر یک دیالکتیک رمزگانیدرصدد بازنمایی کردن تجربه جنگ بهمثابه یک تجربه فقیر هستند. حضور رمزگانهای مستندگونه مبتنی بر غیاب داستان در فیلمها، بازنمایی تجربه را مواجه با یک بحران میکند. اما از سویی دیگر، مستندگونگی، فضایی سیاسی را به فیلمها میبخشد. در نهایـت میتوان گفت چشمانداز سینمای ستمدیدگان بستری برای پروبلماتیزه کردن فیلمها برای بتصویر کشیدن سطوری دیگر از تاریخ چندخطی رافراهم میکند.
خاستگاه جشنوارههای فیلم غرب است اما با گسترش فرهنگ غرب این نوع جشنواره به پدیدهای جهانی بدل شده است. «مطالعات جشنوارههای فیلم» حوزهای میانرشتهای و جدید است. این مقاله از منظر سیاستگذاری فرهنگی به جشنوارههای تلویزیونی در ایران توجه میکند. رویکرد این مقاله به سیاستگذاری فرهنگی از منظری خرد و معطوف به «سیاستگذاری رویداد» است؛ بدین معنا که به جای اهداف و محتواها، بر شکل برگزاری جشنواره تأکید میشود. شکل برگزاری جشنوارههای تلویزیونی برگرفته از نمونههای غربی است، لذا این مقاله با نگاهی تطبیقی به تحلیل مراسم اختتامیه دو جشنواره تلویزیونی جامجم و گلدنگلوب میپردازد. این مقاله از روش تحلیل محتوای کیفی بهره میبرد. بخشی از یافته-ها نشان میدهد در حالی که در اختتامیه جام جم بیش از همه مقامات سیاسی و مدیران اداری جشنواره بازنمایی و برجسته میشوند، در گلدن-گلوب اثری از حضور مقامات سیاسی دیده نمیشوند و مقامات جشنواره نیز تمایل چندانی به حضور در جلو دوربینها ندارند. در پیوند با گفتمان تلویزیون که از یک سو مبتنی بر سرگرمی و از سوی دیگر متکی به «حال» و رویدادهای جاری جامعه است، مراسم گلدنگلوب نیز ضمن حفظ رویکرد سرگرمی به رویدادهای اصلی جامعه آمریکا واکنش نشان میدهد. این در حالی است که جامجم نه از رویکرد سرگرمی بهره چندانی میبرد و نه به رویدادهای جاری جامعه توجه چندانی دارد. میتوان مدعی شد علیرغم استانداردهای یکسانی که برای برگزاری جشنوارههای فیلم وجود دارد گلدنگلوب بازتابی از ساختار تجاری صنعت فیلم و تلویزیون در آمریکا و جشنواره جام جم بازتابی از ساختار دولتی و انحصاری صنعت تلویزیون در ایران است.
هدف پژوهش حاضر مطالعه نحوه برساخت طبقه فرودست در سینمای پس از انقلاب و تفسیر رابطه این برساخت با بافت اجتماعی - سیاسی زاینده آن است. بدین منظور با مطالعه موقعیت طبقه فرودست پس از انقلاب و بهره گیری از نظریه «فقرای جدید» «زیگمونت باومن» 16 فیلم ساختهشده بین سالهای 1360-1395 «تحلیل روایت» شدند. یافتههای این تحقیق نشان میدهد که فقرا در سینمای دهه شصت افرادی پیروز و ارزشمند بازنمایی شده اند. پسازآن اما در سیری نزولی از بار ارزشی چهره بازنمایی شده از فقرا کاسته شد و در دهه هفتاد قربانی آسیبهای اجتماعی، در دهه هشتاد افرادی ناتوان و درنهایت به افرادی گناهکار در دهه نود بدل شدند. برساخت سینمایی این تصاویر به نوعی بازتولید گفتمانهای مسلط فرهنگی ایران در هر دهه است و در نمایی کلیتر میتوان روند این بازنماییها را در راستای همسو شدن با نگاه گفتمان سرمایهداری مصرفی به فقرا دانست. . . . . .
در این مقاله، قهرمان و ویژگیهای آن در سینمای مسعود کیمیایی، مورد مطالعه قرار گرفته و نیز تأثیر شرایط اجتماعی بر تحولات قهرمان در آثار پیش از انقلاب و پس از انقلاب کیمیایی، موردتوجه واقع شده است. برای این منظور، با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند، سه فیلم «قیصر»، «داشآکل» و «رضا موتوری» از آثار پیش از انقلاب و سه فیلم «رئیس»، «محاکمه در خیابان» و «جرم» بهعنوان نمونههایی از آثار پس از انقلاب وی انتخاب و تحلیل شدهاند. روش مورد استفاده در این مقاله نیز «تحلیل روایت» بوده است که با استفاده از «کهنالگوی قهرمان جوزف کمبل» انجام گرفته است. نتایج نشان میدهد که بازتاب شرایط اجتماعی هر دوره، منجر به خلق دو گونۀ متفاوت از قهرمان در سینمای کیمیایی شده است؛ بدین ترتیب که قهرمانان سینمای کیمیایی، در دوران پیش از انقلاب، دارای ویژگیهای اسطورهای هستند، درحالیکه روایت کیمیایی از قهرمان در سالهای اخیر، از الگوهای اسطورهای پیشین خود فاصله گرفته است و قهرمانانی را شاهد هستیم که متناسب با شرایط اجتماعی، در زندگی روزمره غرق شدهاند.